از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم
What I Talk About When I Talk About Running
نویسنده: هاروکی موراکامی
مترجم: مجتبی ویسی
نشر: چشمه
چاپ: ۱۳۸۸
تعداد صفحه: ۱۸۰
این کتاب با نام دیگر، وقتی از دویدن صحبت میکنم در چه موردی صحبت میکنم، با ترجمهی علی حاجی قاسمی، نشر نگاه در ایران موجود است.
(به ژاپنی 村上春樹)
زادهٔ ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ است. او یک نویسندهی ژاپنی است. کتابها و داستانهای او در ژاپن و همچنین در سطح جهانی پرفروش شده و به ۵۰ زبان دنیابرگردانده شدهاند. میلیونها نسخه از آن در خارج از کشور خودش به فروش رفتهاست.
بعضی از کتابهای موراکامی
کارهای او جوایز متعددی را از جمله جایزه جهانی فانتزی جایزهٔ بینالمللی داستان کوتاه فرانک اوکانر، جایزهی فرانتس کافکا و جایزهی اورشلیم را دریافت کردهاست. برجستهترین آثارموراکامی عبارتند از: تعقیب گوسفند وحشی، جنگل نروژی، کافکا در کرانه و کشتن کمانداتور(مردی که میخواست پرتره نیستی را بکشد)
عنوان کتاب برگرفته از یک مجموعه داستان از ریموند کارور گرفته شده. تحت عنوان
از عشق که حرف میزنم از چه حرف میزنم
این کتاب بین سالهای ( ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۶) نوشته شده.
مضمون کتاب
داستان دربارهی قسمتی از زندگی خود نویسنده است که در آن به دویدن روی آورده.
موراکامی کتاب خود را نوعی کتاب خاطرات معرفی میکند. جزئیات دویدن را چنان شیوا و خاص بیان کرده، که خواننده را بعد از اتمام کتاب ترغیب به دویدن یا انجام کاری متفاوت میکند.
او در کتابش علاوه بر اینکه از دویدن قدم به قدم حرف زده، حس و حال خودش را هم در آن روزها توصیف کرده. از ناامیدیها و شکستهایش، و از درسهایی که گرفته و امیدهایی که دوباره بدست آورده، گفته.
اینجاست که او کتابش را درس زندگی میداند.
طوری که او به توصیف محیط اطراف در هنگام دویدن پرداخته و آنها را به زیبایی بیان کرده، خواننده نیز پابهپای او خود را در همان فضا در حال دویدن میبیند.
وی دویدن را با نوشتن یکی دانسته.
«آدم باید برای پیش بردن کارهایش ضربآهنگ را حفظ کند در پروژههای طولانی مدت این امر بسیار اهمیت دارد.»
و این امر را برای نویسندهای حاذق شدن نیز مصداق دانسته.
موراکامی تنهایی را دوست دارد
به گفتهی خودش تنهایی را دوست دارد شاید برای همین به دویدن علاقه پیدا کرده.
در جایی از کتاب گفته: «آن یکساعت یا یکساعت و اندی که صرف دویدن میکنم و در سکوت و خلوت فردی فرو میروم نقشی مهم در سلامت ذهنم ایفا میکند موقع دویدن نه مجبورم با کسی حرف بزنم نه به حرفهای کسی گوش بدهم فقط باید به صحنههای گذرای پیرامون نگاه کنم این همان بخش از روز من است که نمیتوانم بی آن سر کنم.»
نویسنده از ذهنیات خودش در موقع دویدن نیز سخن به میان آورده.
و این باعث میشود خواننده به روحیات درونی نویسنده نیز پی ببرد.
جذابیت داستان
زمان داستان از حال به گذشته و از گذشته به زمان حال در حرکت است از این حیث کتاب از مسیر خطی و حوصله سر بر بودن، دور مانده.
و این خود از جذابیتهای کتاب است.
موراکامی فقط رسیدن به خط پایان را دوست دارد.
«تا زمانی که قدرتی در بدن داشته باشم خواهم دوید… تا به هدف خود که رسیدن به خط پایان ماراتن است دست پیدا کنم…مانند عقربی که کارش نیش زدن است….»
من و کتاب
این کتاب و نویسندهاش در مدرسهی نویسندگی معرفی شد. من چون در حال و هوای دویدن بودم به خواندن آن ترغیب شدم. اول فکر میکردم کتاب فقط محتوایی ورزشی دارد. وقتی آن را دستم گرفتم، با بیحوصلگی شروع به خواندن کردم. میخواستم فقط اصول دویدن را بدانم. هر چه جلوتر میرفتم بیشتر مجذوب کتاب میشدم.
در لابلای متنهایش علاوه بر اصول دوندگی چگونه جنگیدن با زندگی و چسبیدن به خواستههایش را مشاهده کردم. و این مرا به ماندن در مسیرهایی که گاهی در آن ناامید میشدم تشویقم کرد.
برای چه کسانی مناسب است
در نهایت این اثر را به تمام کسانی که اهل دویدن، شروع کاری جدید و تغییر در زندگی خود (در تمام سنین) هستند، پیشنهاد میکنم.📚
آخرین دیدگاهها