روی مبل چرمی اتاق نشسته بودم .خانم دکتری روبرویم بود. در جواب یکی از پرسشهایم گفت: «چون تو برونگرا هستی و….»
میخواست بقیهی صحبتش را ادامه دهد که خیلی محکم گفتم: «نه خانم دکتر من درونگرا هستم.»
یاد زمانی افتادم که دختری در خانه بودم. هر وقت مهمانی میرفتیم یا مهمان داشتیم، کمترین لغات از دهان من بیرون میآمد. اگر غریبه بودند که ترجیح میدادم سرم را پایین بیاندازم و گلهای قالی را بشمارم. کم حرفی من به قدری بود که پدرم میخواست من را پیش دکتر ببرد تا مشکلاتم را حل کند.
سال بعد از مطب دکتر روانشناس، در وبینار حرکت توسعهی فردی استاد کلانتری روبروی اسکای روم نشسته بودم. استاد، کتاب (هوش هیجانی خود را بسنجید) را معرفی کرد. جواب تستها را دادم.
نمرهام ۲۵ شد.
من میانگرا هستم.
تا الان نمیدانستم طیف سومی هم وجود دارد.
در گوگل دنبالش گشتم. میانگراها را به این نحو معرفی کرد.
خصوصیات میانگراها:
۱– هم تنهایی و هم به طور تیمی میتوانید خوب کار کنید. (دقیقن بستگی به آدمهای تیمم دارد.)
۲– در برخی مواقع تنها بودن را دوست دارید و در برخی موارد در جمع بودن. (بستگی دارد در حال حاضر کدامش دلم را زده است.)
۳– هم مهارت شنیدن خوبی دارید و هم خوب صحبت میکنید. (این را باید بیشتر رویش کار کنم)
۴– بعضی از افراد شما را درونگرا و برخی شمار را برونگرا تصور میکنند.(دکترها هم اشتباه میکنند😀)
تا وقتی ایران بود
یاد دختر یکی از دوستانم افتادم. ۱۷ سالش بود که مهاجرت کردند به کانادا.
تا وقتی ایران بود. در جمعها لام تا کام صحبت نمیکرد. درست مثل جوانیهای من. یکسال از مهاجرتشان گذشته بود. برای گردش کانادا رفتیم. بطور کل آدم دیگری دیدم. خیلی خوش صحبت و با اعتماد بنفس بالا بود. اصلن بحث را خودش آغاز میکرد و جلو میبرد.
تاثیر محیط را به وضوح در تغییر شخصیت دیدم.
درونگرا یا برونگرا:
به نظر من آدمها رباط نیستند که طی یک برنامهریزی خاصی تنظیم شده باشند. ما انسانها از ذهنیت و روح تشکیل شدیم که بسته به شرایط، حالات و تجربیاتمان هر لحظه در حال تغییر است.
پس ممکن است زمانی خصوصیات برونگراها، زمانی درونگراها و حتا گاهی صفات مخصوص میانگراها را داشته باشیم.
شما خود را چگونه میبینید؟ برونگرا، درونگرا یا میانگرا؟
آخرین دیدگاهها