گذر زمان

لباس رنگی پوشیده‌ای، که چه؟

با هر که از راه رسیده رقصیده‌ای، که چه؟

عشوه‌هایت را روی زمین ریخته‌ای، که چه؟

بالشتی نرم پهن کرده‌ای، که چه؟

با صدایت زیر پایم دلبری می‌کنی، که چه؟

تن عریانت را نشانم می‌دهی، که چه؟

در انتظار لباسی سفید نشسته‌ای، که چه؟

بعد از آن گلدسته‌ات را به دست میگیری،  که چه؟

جامه‌ای سبز به تن میکنی، که چه؟

میخواهی گذر را به من ثابت کنی؟

بگذار بگذرد

بگذار بنشینم پشت پنجره‌ی اتاقم،

و تو را نظاره کنم.

تا زمان را با زیباییِ تو در دنیای خودم حل کنم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *