امروز از بعد از صفحات صبحگاهی دست به نوشتن نبردم. تمرین اولین جلسه از ( دورهی سایت نویسنده) بدجوری ذهنم و به خودش مشغول کرده. حتا دیشب خوابشو دیدم.
تو خواب یکی از دوستامون ازم میخواست دربارهی فروش یک واحد آپارتمان با گفتن مشخصاتش مقالهای بنویسم. منم همش اشتباه میکردم.
تمرین کلاس اینه: مقالهنویسی با عنوانی که عنوان شد. تو ایترنت کلی دنبال کتابهایی که برای نمونه استاد معرفی کردهبود گشتم. خود کتاب و پیدا میکردم به صورت خریدِ فیزیکی. انقدر وقت ندارم که بخوام منتظر کتاب بشینم. پیدیاف کتاب و میخوام. یا بصورت کتاب الکترنیک باشه. کتابش همش ۴۸ صفحه است. سریع میتونم بخونمش. اسم کتابی که دنبالش میگشتم: هرچه میخواستید دربارهی مردها بپرسید اما رویتان نمیشد از خودشان بپرسید.
هرچند سه تا نمونه بود. دوتای دیگه برام جذاب نبود.
و اما عنوان مقالهی تمرینی: … چیز که میخواستید دربارهی… بدانید اما خجالت میکشیدید بپرسید.
جاهای خالی را باید خودمون بسته به موضوع انتخابی پُر کنیم.
اول از همه باید بگم که کلن تمرین و متوجه نشده بودم. سر کلاس میخواستم نفهمیدنم را کامنت بزارم. گفتم زشته حالا میگن طرف چقدر خنگه.
چندین بار فایل صوتی کلاس و گوش کردم. فکر کردم برای نیوشا( دخترم) جریان کلاس و بگم، شاید چیزی دستگیرش بشه.
شنیدین که میگن دنبال هرچیزی که بری راهها برات باز میشه.
یکدفعه به ذهنم اومد من که اصلن نمیدونم مقالهنویسی به چه صورت هست. پس حالا بهتره دنبال چطوری مقاله بنویسیم برم تا بعد از عنوان سر در بیارم.
میدونستم خود استاد کلاس مقالهنویسی داشتن قبلن. البته من چون تو فکر مقاله نوشتن نبودم شرکت نکردم. الان پشیمونم.
تو سایت خودشون سرچ کردم. برام چندتا لینک باز شد. روی اولی کلیک کردم. بعد از کمی نوشته، یه فیلم کوتاه که پیشنهاد شده بود اول دیده شود. بازش کردم. بعد مطلبهای پایین آن را خواندم. و بعد خیلی معجزهآسا جرقه زده شد.
خیلی دیرم شده بود. باید به کلاس رقص میرفتم. همینطوری هم دیر کرده بودم. لینک و برای خودم سیو کردم. عنوان مقالهام رو نوشتم:
« چند دلیل کنارهگیری از کارِ قبلیم که میخواهید از خودم بپرسید اما رویتان نمیشود »
فردا سراغش میروم. چرا امروز نمینویسم. چند دلیل داره اول اینکه بعد از ورزش خیلی خستم و اصلن مغزم کار نمیکنه. دوم اینکه تو مقالهی مربوط به مقاله نویسی گفته شده: اول فقط آزاد نویسی کنید بعد متن را رها کرده پیادهروی کنید و بعد مقاله را ویرایش کنید. برای همین چون وقت پیاده روی نداشتم، گذاشتم برای فردا.
درضمن نکته قابل اهمیت این بود که مقاله در یک روز باید جمع شود. فردا کاری ندارم میخوام فقط بمونم خونه و بنویسم.
اینم از ماجرای اولین مقالهنویسی من.
چیزی که اصلن فکرشم نمیکردم یکروز بخوام انجامش بدم. دیگه تو مسیر رودخانهی نویسندگی قرار گرفتم. پس خودم و به رود خروشان نوشتن میسپارم.
آخرین دیدگاهها